در دلم طوفان برپا کرد و برفت آن نامُراد
غصه اش بر من عطا کرد و برفت آن نامُراد
داده بودم قلب پاکــــم را برایش حســــرتا
ساده بشکست و جفا کرد و برفت آن نامُراد
هیچ ندانست حالتم را او ز بعدی رفتنش
بر حقم بس ناروا کرد و برفت ان نامُراد
او چه داند دردی هجران از دل من بیخبر
خانه ام از غم فنا کرد و برفت آن نامُراد
دفتر شعرم بود سرشار ز نامِ عشق او
عشق را از من جدا کرد و برفت آن نامُراد
بعد از این مستی ندارد خاطرم در زندگی
هست و بودم را فنا کرد و برفت آن نامُراد
---------------------------------------
احمد قباد خاطر
تاریخ : شنبه 97/2/8 | 11:58 صبح | نویسنده : ahmadqobad | نظرات ()
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید